access_time
همیشه نفرین؟!

همیشه نفرین؟!

این مطالعه به ارزیابی پیامدهای اقتصادی منطقه‌ای وفور درآمدها از منابع طبیعی در ایالات متحد آمریکا اختصاص دارد.

ادبیات علم اقتصاد درازمدتی است که پیرامون اثرگذاری وفور منابع طبیعی بر رشد اقتصادی بحث می‌کند. مدل‌های اقتصادی نشان می‌دهند در صورتی که بازارها کارا[1] باشند وفور منابع طبیعی برای اقتصاد نواحی دارنده آن سودمند خواهد بود. با این حال تبیین‌های فراوانی نیز پیرامون «نفرین [بالقوه] منابع طبیعی[2]» ارايه شده‌اند؛ تبیین‌هایی که تلاش دارند توضیح دهند چگونه افزایش درآمدهای ناشی از استخراج منابع طبیعی می‌تواند در حضور شکست‌های بازار به بخش تولیدی اقتصادها آسیب بزند. پژوهش‌های گوناگون با به‌کارگیری داده‌های مقطعی کشورها نشان داده‌اند که وفور منابع ارتباطی منفی با رشد اقتصادی در آن‌ها داشته است؛ به گونه‌ای که دیگر به نظر می‌رسد نفرین منابع واقعیتی استوار در علم اقتصاد به شمار می‌آید. اما همچنان ادبیات تجربی در این باره نامطمين باقی مانده است چون یافته‌های آنان درگیر مسايلی چون کوچکی اندازه نمونه، کیفیت پایین داده و درونزایی هستند. با این وجود همچنان فهمیدن پاسخ این مسيله برای بسیاری از کشورها و مناطقی که اقتصادشان متکی به استخراج منابع طبیعی است، حايز اهمیت می‌ماند.

ادبیات پژوهشی نفرین منابع تاکنون شماری از گونه‌های شکست بازار را که سبب می‌شوند استخراج منابع به کاهش رشد بینجامد، شناسایی کرده است. در کشورهایی که از نهادهای سیاسی نیرومند برخوردارند که می‌تواند مانع از فساد و تعارض در آن‌ها شود، نگرانی هنگامی آغاز می‌شود که رونق ناشی از درآمدهای منابع طبیعی به ازدست‌رفتن سرریز «یادگیری بر‌آمده از تجربه[3]» در بخش تولید بینجامد. باید در نظر داشت که پژوهش‌های اقتصادی از سوی دیگر آشکار کرده‌اند که کارگاه‌های تولیدی به کارگاه‌های همسایه خود سرریز مثبت بهره‌وری دارند. بنابراین هنگامی که وفور منابع طبیعی باعث بیرون‌راندن بخش تولیدی از اقتصاد می‌شود، می‌توان انتظار داشت که سرریزهای بهره‌وری نیز کاهش یابند که در پی آن رشد اقتصادی بلندمدت نیز به خطر می‌افتد. این زنجیره پیامدهای ممکن -بیرون‌رانده‌شدن بخش تولید از اقتصاد در کوتاه‌مدت، سپس کاهش بهره‌وری ناشی از آن و در پی آن کوچک‌شدن سهم تولید در بلندمدت و در پایان پایین‌آمدن رشد و رفاه کل- اغلب به نام «بیماری هلندی» شناخته می‌شود و ایده آن از لحاظ نظری به خوبی توسعه یافته است.

پژوهش کنونی به پیامدهای اقتصادی محلی رونق و رکود درآمدهای نفت و گاز در پهنه ایالات متحد آمریکا در نیم‌قرن گذشته پرداخته است. پژوهشگران به دنبال این بوده‌اند که بدانند آیا استخراج نفت و گاز در نواحی گوناگون توانسته است به حال مردمان ساکن آن سودمند باشد یا آنان نیز به گرداب بیماری هلندی کشیده شده‌اند. باید در نظر داشت که پاسخ به این پرسش افزون بر اهمیت درک روند رشد اقتصادی محلی برای سیاستگذاران دارای اهمیت است زیرا آنان را در تشویق یا محدودسازی وفور درآمدهای به‌دست‌آمده از منابع طبیعی راهنمایی می‌کند. مناطق بسیاری در سراسر جهان هستند که به دلایل محیط زیستی فعالیت‌های شکست هیدرولیکی یا فرکینگ را محدود کرده‌اند و سیاستگذاران این نواحی نیاز دارند بدانند که پیامد اقتصادی اعمال این محدودیت‌ها روی استخراج نفت و گاز چه خواهد بود.

1- مدل پژوهش

این پژوهش از یک مدل تعادل فضایی[4] برای پاسخ به پرسش یادشده یاری گرفته است. تولیدکننده و مصرف‌کننده در این دست از مدل‌های تعادل جزيی در نواحی متفاوتی قرار دارند و این امکان برای پژوهشگران فراهم است تا اثر سیاست‌های حوزه تجاری روی متغیرهای بازار، تجارت و رفاه را ارزیابی کنند. پژوهش کنونی در مدل خود دو منطقه را در نظر گرفته است که از آغاز همانند یکدیگرند و هر دو دارای منابع طبیعی‌ و بخش تولید کالاهای محلی و قابل تجارت‌اند. جابه‌جایی نیروی کار میان این دو ناحیه نیز ناکامل است؛ بدین معنا که انتقال فرد شاغل از منطقه‌ای به منطقه دیگر همراه با هزینه خواهد بود. پژوهشگران سرریز بهره‌وری میان دوره‌های زمانی اقتصاد را با لحاظ سازوکار «یادگیری از تجربه» و «تراکم مشاغل مرتبط در ناحیه[5]» مدل کرده‌اند. پژوهش در مدل خود رونق درآمدهای ناشی از منابع طبیعی را برابر با افزایش موقت در درآمدهای بخش منابع طبیعی در یکی از دو ناحیه در نظر گرفته است. با این حال رونق درآمدهای این بخش بر هر دو منطقه از طریق آثار تعادل عمومی موثر خواهد بود.

بر پایه مدل پژوهش انتظار می‌رود جمعیت محلی و دستمزدها در بازه رونق درآمدهای منابع طبیعی افزایش یابد و در پی آن رفاه منطقه نیز بالا رود و همزمان با آن دستمزدهای بالاتر بخش منابع طبیعی بخش کالاهای قابل تجارت را از میدان به در کند. پس از پایان دوره رونق در صورتی که سرریز بهره‌وری وجود نداشته باشد، دو منطقه دوباره همانند یکدیگر می‌شوند ولی رونق درآمدهای این بخش بی‌تردید رفاه تجمیعی ناحیه (مجموع رفاه‌ها در طول زمان) را بالاتر می‌برد. اما با حضور سرریز بهره‌وری در میان دوره‌ها اثر رونق بخش منابع طبیعی بر رفاه نامعلوم خواهد بود؛ اگر وفور درآمد منابع بتواند به اندازه کافی سرریز ناشی از یادگیری تجربه‌ای بخش کالاهای تجاری را کم‌رنگ کند، آن‌گاه کاهش بهره‌وری بخش تجاری می‌تواند به کاهش رفاه تجمیعی بینجامد. این فرایند نشان می‌دهد بیماری هلندی چگونه می‌تواند به تولید درون یک کشور بدون افزایش ارزش پول ملی آسیب بزند. از سوی دیگر اگر کم‌رنگ‌شدن سرریز بهره‌وری از یادگیری تجربه‌ای محدود بماند ولی آثار تراکم مشاغل چشم‌گیر باشد، فایده رفاهی رونق درآمدهای منابع طبیعی بزرگ‌تر خواهد بود.

2- داده‌های به‌کارگرفته‌شده

پژوهشگران برای ارزیابی تجربی پیامدهای رونق درآمدهای منابع طبیعی داده بیکاری، درآمد و جمعیت مناطق در سال‌های مختلف را با داده سالانه تولید و ذخایر نفت و گاز مناطق ترکیب کرده‌اند. افزون بر این آنان به داده خرد سرشماری کارگاه‌های صنعتی ایالات متحده دسترسی داشته‌اند و این امکان برایشان فراهم بوده تا پیامدها بر بخش کالاهای محلی و تجاری در زیربخش‌ها را مشاهده کنند. پژوهش با گسترش دامنه بررسی خود به دهه 1960 توانسته نوسانات زمانی چشمگیری را در دست داشته باشد؛ صدهاهزار شغل در دهه‌های 1970 و 1980 در گذر رونق و رکودهای درآمدهای نفتی در سراسر کشور به وجود آمدند و نابود شدند.

3- یافته‌ها

یافته‌های تجربی این پژوهش به طور جزيی پیامدهای ناحیه‌ای برآمده از رونق و رکود درآمدهای نفت و گاز را شرح می‌دهند و توجه ویژه‌ای به زنجیره ممکن پیامدهای وابسته به بیماری هلندی درون یک کشور دارند. نخست پژوهش نشان می‌دهد روند دستمزدهای محلی، جمعیت و اشتغال در ناحیه‌های دارای منابع طبیعی همسو با رونق و رکود حوزه استخراج نفت و گاز است؛ آنان همراه با رونق درآمدهای نفت و گاز افزایش می‌یابند و با رکود افت می‌کنند. بررسی پژوهش پیرامون رونق بازه 2007 تا 2014 نشان‌ می‌دهد در مناطقی که منابع نفت و گازشان یک انحراف معیار از دیگر مناطق بیشتر بوده، دستمزدها هم 1.6 تا 3 درصد بالاتر بوده‌اند. افزون بر این پژوهش نشان می‌دهد دستمزدها در دوران رونق دهه‌های 1970 و 80 افزایش معناداری را تجربه کرده‌اند. این یافته می‌تواند به معنای بیرون‌رانده‌شدن برخی تولیدکنندگان از اقتصاد باشد.

گرچه بخش تولید در اقتصاد غالبا به معنای تولید کالاهای قابل تجارت در نظر گرفته می‌شوند اما بررسی پژوهش نشان می‌دهد که بخش تولیدی (دربرگیرنده کالای محلی و تجاری) در دوران رونق درآمدهای منابع طبیعی به حاشیه رانده نشدند. شایان توجه‌تر این که تولید در مناطق سرشار از منابع طبیعی در بازه وفور منابع رشد کرده‌اند و در بازه رکود کوچک‌تر شده‌اند. ارزیابی‌های جزيی‌تر پژوهش نشان می‌دهند که همراهی بخش تولید با نوسانات درآمدهای منابع طبیعی از زیربخش‌های کالاهای محلی نیرو می‌گیرد و به طور جزيی‌تر از کالاهای محلی‌ای که به گونه‌ای با صنایع بالادستی و پایین‌دستی نفت و گاز مرتبط می‌شدند. با این حال زیربخش‌هایی که تولیدکننده کالاهای تجاری بودند، در دوره رونق درآمد منابع طبیعی کوچک‌تر می‌شدند. بنابراین همچنان می‌توان انتظار داشت که رکود این زیربخش‌ها بتواند به بیماری هلندی دامن بزند، اگر کوچک‌شدن آن‌ها بتواند بهره‌وری را کاهش دهد.

ارزیابی دیگر پژوهش نشان می‌دهد ضریب کلی بهره‌وری بخش تولید (بر پایه درآمد) با رونق درآمدها از منابع طبیعی همسو بوده است. افزون بر این ضریب کلی بهره‌وری در زیربخش‌های تولید کالای تجاری، با وجود انقباض این بخش‌ها در دوران رونق درآمد منابع طبیعی، هیچ گاه با کاهش همراه نشده است. این رخداد نشانه‌ای از نبود کاهش بهره‌وری در اثر بیماری هلندی است.

در حالی که جمعیت، اشتغال، دستمزد و بهره‌وری مناطق همگی چرخه‌ای همسو با رونق و رکود درآمدها از منابع طبیعی نشان می‌دهند، همه آثار دوران رونق‌ با دوران رکود موازنه می‌شوند؛ برای نمونه تا پایان دهه 1990 هیچ اثر معنادار برجامانده‌ای از دوران رونق و رکود دهه‌های 1970 و 80 دیگر دیده نمی‌شود.

چرخه همسوی دستمزدهای محلی با نبود نشانه‌ای از اثرات بلندمدت بر نتیجه‌گیری پایانی پژوهش (اثر تجمیعی وجود منابع طبیعی در منطقه) سایه می‌اندازد. ارزیابی پژوهشگران از بازه 1969 تا 2014 نشان می‌دهد که دستمزدهای حقیقی در مناطقی که ذخایر نفت و گازشان یک انحراف معیار کمتر بوده، به طور میانگین 1.0 درصد از مناطق همانند با ذخایر بیشتر نفت و گاز پایین‌تر بوده است. با لحاظ فرض‌های دیگر بررسی پژوهش حاکی از آن است که مناطق با ذخایر بالاتر نفت و گاز به اندازه یک انحراف معیار به طور میانگین 0.4 درصد دستمزدهای حقیقی بالاتری نسبت به مناطق همتای خود با ذخایر کمتر داشته‌اند.

در پایان می‌توان گفت این پژوهش شواهدی علیه زنجیره پیامدهای مورد ادعا در تبیین نظری «بیماری هلندی» به دست می‌دهد. کارگاه‌های تولیدی در مناطق سرشار از منابع طبیعی از افزایش غیرمنتظره در رشد تقاضای محلی در بازه وفور درآمدهای منابع طبیعی سود می‌برند، بهره‌وری تولید کاهش نمی‌یابد و در مجموع نشانه‌ای از نفرین منابع طبیعی دیده نمی‌شود: وفور منابع نفت و گاز دستمزدهای حقیقی و رفاه تجمیعی را بالاتر می‌برند.

پی‌نوشت: این یادداشت برگردان چکیده‌شده‌ از پژوهشی است با عنوان «Dutch disease or agglomeration: The local economic effects of natural resource booms in modern America» که در سال 2017 از سوی هانت الکات (Hunt Allcott) و دینل کنیستن (Daniel Keniston) انجام شده است.

[1] کارایی بازارها هنگامی برقرار است که همه‌ی اطلاعات موجود فورا و بدون هزینه در دسترس همه‌ی آحاد اقتصادی باشد.

[2] Natural resource curse

[3] Learning-by-doing

[4] Spatial Equilibrium Model (SEM)

[5] Economies of agglomeration

*دانشجوی کارشناسی ارشد اقتصاد شریف

اخبار مرتبط

آخرین اخبار بورس و اقتصاد